توجه یک تجربه شناختی خودآشکار و در عین حال دشوار برای توصیف است. ما همه از معنای توجه آگاه هستیم : تمرکز حواس داخلی و وضعیت آگاهی ما. کلمه توجه بخشی از واژگان روزمره ما است. زمانی که کودک بودیم , توسط معلمان به ما آموزش داده شد که “توجه” کنیم. تلویزیون ما را با بمباران اطلاعات روبرو کرده و خواستار توجه ما است . در ارتش ، یک گروهبان نیروها را برای ” توجه بیشتر” فرمان می دهد. ورزشکاری که کمتر از حد مطلوب عملکرد داشته باشد, ممکن است این عملکرد ضعیف را به عدم تمرکز نسبت دهد. اصطلاح “توجه” برای طیف گسترده ای از پدیده های رفتاری استفاده می شود.
اصطلاح توجه به لحاظ تاریخی برای توصیف مجموعه ای متنوع از تجارب روانی ذهنی استفاده می شود و این یک واقعیت است که برخی دانشمندان رفتاری به این نتیجه رسیده اند که ساختار تَوجه به لحاظ نظری نامنسجم بوده است . اگر کلمه تَوجه به بسیاری از پدیده های مختلف رفتاری و شناختی مرتبط باشد ، چگونه این می تواند به عنوان یک ساختار معنی دار و یا یک فرآیند واحد در نظر گرفته شود ؟ ایا تَوجه باید در کل یک فرایند تلقی شود ؟ تَوجه ممکن است یک کلمه مفید باشد که به ما کمک می کند تا به طبقه بندی رفتار بپردازیم ، اما این قدرت توضیحی کمی دارد . پس ایا توجیه نظری و تجربی برای ساختار تَوجه وجود دارد ؟ این پرسش ها برخی از شایستگی های در خور توجه را دارا می باشند و باید به بررسی عمیق بحث روان شناسی عصبی توجه بپردازیم.
از نظر پدیدارشناختی ، تَوجه از نظر ذهنی توسط همه افرادی تجربه می شود که آگاه ، هوشیار و قادر به حداقل میزان درون نگری می باشند . فیلسوف معروف و روانشناس پیشگام ، ویلیام جیمز ، یکی از بهترین و ماندگارترین توصیفات پدیداری از توجه در اصول روانشناسی را ارائه کرد : ” همه می دانند که تَوجه چیست . این تصاحب توسط ذهن به شکل روشن و واضح است و به نظر می رسد که چند شیء را به طور همزمان را در بر گیرد . این خروج از برخی از چیزها به منظور مقابله موثر با دیگران را نشان می دهد .
خصوصیات بیان شده توسط ویلیام جیمز در مورد تَوجه برجسته بسیاری از عناصر ضروری پدیده را روشن ساخته است : (۱) افراد به طور معمول گزارش می دهند که هدف تمرکز آنها در ابتدا آگاه بودن در زمانی است که آنها حضور دارند ؛ (۲) شی و یا اطلاعات مربوط به تَوجه متمرکز بر واضح تر و روشن تر کردن مسائل به دیگر اشیاء و یا افکار می باشد . (۳) این فرآیند شامل انتخاب یکی از محرک ها یا افکار متعدد در هر لحظه است ؛ و (۴) زمانی که تَوجه به شدت متمرکز باشد ، دیگر محرک های غیر مرتبط خارج از آگاهی قرار می گیرند و این وضعیت تا زمانی برقرار است که یک خروج از تمرکز اصلی تَوجه وجود دارد . در حالی که این تعریف شامل پیچیدگی فرآیندهایی نمی شود که ما در حال حاضر به عنوان توجه می شناسیم ، ولی آن برخی از مهم ترین کیفیت های تجربی حضور را برجسته می کند . در این مقدمه به عصب شناسی روانی توجه ، ما با بررسی تفکر برخی از فیلسوفان اولیه و روانشناسان اغاز می کنیم که پایه و اساس تاریخی و مفهومی برای در نظر گرفتن پدیده ها را بنیان نهادند .
همان طور که ما در جزئیات بیشتر در فصل های بعدی مورد بحث قرار می دهیم ، روانشناسان شناختی در اواسط قرن بیستم به تَوجه به عنوان یک پروسه واحد توجه داشتند که قادر به فیلتر یا کاهش محرک برای پردازش فرایند شناخت بود . با این حال ، از آنجایی که دانشمندان علوم شناختی و رفتاری پیچیدگی و تنوع انواع تجربه های توجه را بررسی کردند ، برای آن ها آشکار شد که توجه احتمالا یک فرآیند واحد نیست ، بلکه یک اصطلاح گسترده تر است که به یک طبقه یا دامنه از فرآیندهای رفتاری و شناختی مجزا از انواع دیگر فرایندهای شناختی اشاره دارد . اشاره به تَوجه در این راه بسیار متفاوت از روش های دیگر تعریف پدیده های شناختی در علوم شناختی نمی باشد . به عنوان مثال ، اصطلاح “حافظه” به فرآیندهای اطلاق می شود که به ذخیره نمایش اطلاعات یا رفتار در طول زمان می پردازد . با این حال ، ما در حال حاضر می دانیم که اشکال چندگانه ای از حافظه وجود دارد که در روش های گوناگون متفاوت است .
حافظه لحظه ای برای کمتر از یک ثانیه طول می کشد ، در حالی که حافظه کوتاه مدت برای ۲۰ تا ۴۰ ثانیه طول می کشد ، و حافظه بلند مدت دائمی تر است . تفاوت روشنی نیز بین حافظه معنایی و رویه ای ساخته شده است . با وجود اشکال مختلف حافظه که وجود دارد ، برخی از عناصر مشترک برای تمام فرایندهایی وجود دارد که شامل حافظه می باشد . آنها شامل نوعی از پشتیبانی ، ذخیره و بازیابی است . به طور مشابه ، اصطلاح توجه به یک طبقه نسبتا گسترده ای از فرایندهای شناختی اشاره دارد که دارای برخی از ویژگی های اساسی مشترک (به عنوان مثال ، انتخاب ، تمرکز) به عنوان تابعی از فرآیندهای جزئی ابتدایی مربوط به مکانیسم های عصبی بیولوژیکی خاص می باشد . برخی رفتارگرایان تاریخی توجه را به عنوان یک ساختار نامنسجم بر این اساس در نظر گرفتند که نمی توان آن را به راحتی به یک عملیات واحد رفتاری تبدیل کرد . با این حال ، در واقع , یک منطق کافی برای رد ساختار توجه وجود ندارد . اکثر توابع شناختی جلوه ای از یک پروسه واحد یا مکانیسم عصبی-رفتاری ایزوله نیست و نه اینکه شامل پاسخ های رفتاری برای هر ماده می باشد . از سوی دیگر ، از آنجا که روان شناسی عصبی و شناختی و علوم رفتاری بیش از ربع قرن گذشته تکامل یافته اند ، به طور فزاینده ای آشکار شده است که ساختار توجه لازم برای جنبه های مهم شناخت و رفتار است.
فرآیندهای توجه عملکرد شناختی و رفتاری را در راه های مختلفی تسهیل می کنند . توجه برای کاهش مقدار اطلاعات عم می کند که پردازش متمرکز و پایدار اضافی را توسط مغز دریافت خواهد کرد . در زمان های دیگر ، توجه یک مقدار بزرگتر از اطلاعات را برای دریافت پردازش اضافی نیاز دارد . انسان ها به طور مداوم با یک تعداد نامحدود از سیگنال های دریافتی از داخل و خارج روبرو هستند . توجه این ورودی را با توجه به ظرفیت های موجود فردی را چارچوب گذاری می کند . از نظر استعاری ، توجه مانند دیافراگم و لنز سیستم یک دوربین است . با تغییر عمق میدان و نقطه کانونی ، توجه انسان را قادر می سازد تا خود را به طور مستقیم با جنبه های رویدادهای محیطی خارجی و عملیات داخلی سازگار کند.
تَوجه انتخاب اطلاعات برجسته و تخصیص مناسب پردازش شناختی برای اطلاعات موجود را تسهیل می کند . بنابراین ، توجه به عنوان یک دروازه برای جریان اطلاعات در مغز عمل می کند .
تَوجه رفتار را با اشاره به ویژگی های مکانی و زمانی این وضعیت هدایت می کند . زمانی که مقدار اطلاعات کاهش یابد ، قاب زمانی- مکانی مرجع اطلاعات انتخاب شده متمرکز می گردد و دیگر مناطق زمانی- مکانی مورد تأکید قرار می گیرد . بنابراین ، توجه اغلب به عنوان یک “کانون توجه” در نظر گرفته می شود که مناطق خاصی را روشن می کند و در نتیجه موجب افزایش عملکرد در این مناطق می شود . از آنجا که تَوجه محصول آرایه ای از فرآیندهاست ، تحقیق در مورد روان شناسی عصبی در مورد توجه مستلزم آن است که ما برای اولین بار ویژگی های رفتاری تَوجه را در نظر بگیریم . فرآیندهای رفتاری و شناختی که توجه را تشکیل می دهند باید از قبل مشخص شود , قبل از آن که ما بتوانیم امید به درک زمینه های عصبی توجه داشته باشیم . تعدادی از انواع یا شرایط توجه متفاوت در ادبیات روان شناسی در طی سال ها توصیف شده است . این نوع ها عبارتند از تَوجه متمرکز شده ، انتخابی ، هدایت شده ، تقسیم شده ، پایدار ، سخت ، کنترل شده ، خودکار و داوطلبانه . دیگر پدیده های مربوط به توجه مانند تراکم ، هوشیاری ، جهت گیری ، کنترل اجرایی ، قصد و جستجو نیز شرح داده شده است . حالات تجربی مرتبط با فرآیندهای توجه گاهی به عنوان هوشیاری و آگاهی بیان شده است . تَوجه بی اثر اغلب با بی توجهی ، خستگی ، حواس پرتی ، گیجی ، عدم پاداری ، غفلت یا عدم کنترل همراه است . اگرچه نام گذاری مرتبط با تَوجه گاهی اوقات عجیب است ، ولی حکایت از پیچیدگی و مرکزیت تَوجه به تجربه رفتاری دارد.
شاید ساده ترین راه برای در نظر گیری اولیه تَوجه منظر پدیدارشناختی باشد , با تَوجه به اینکه بررسی های بسیاری در مورد واژه و مفهوم توجه در لغت های قومی و تجربی فعلی ما گنجانیده شده است . اکثر مردم به آسانی می توانند تجربه خود را در موقعیت های روزمره و عوامل مؤثر بر توجه تشخیص دهند . در واقع ، چنین مشاهداتی موجب تسهیل درون گرایی و رویکرد روان شناختی غالب در اوایل قرن بیستم و انواع توجه مورد مطالعه توسط دانشمندان شناختی از آن زمان شده است . توجه از تظر موقعیت و وضعیت وابسته است . آن به عنوان یک تابع از خواسته های رفتاری ، شناختی و فیزیکی موجود در یک نقطه داده شده در زمان در یک وضعیت داده شده شناخته می شود . بر این اساس ، در نظر گرفتن تظاهرات شناخته شده تَوجه و زمینه رفتاری حاضر مفید است .
اصطلاح توجه متمرکز به جنبه های ضروری توجه اشاره دارد که ما از قبل شرح داده ایم . مقدار اطلاعات انتخاب شده در یک زمان معین نسبت به محدودیت زمانی- مکانی موقعیت در اینجا. نمونه های بسیاری از توجه متمرکز وجود دارد . هنگامی که ما در تلاش برای حل یک معادله پیچیده ریاضی هستیم ، ما مستقیم تلاش متمرکزی را برای رسیدن به راه حل های مختلف را انجام می هیم . توانایی یک بازیکن شطرنج برای انجام حرکات موثر بستگی به توانایی تمرکز در این روش دارد . توجه متمرکز در نهایت زمانی اعمال می شود که خواسته های کار مستلزم تعامل منابع شناختی به شیوه ای هدایت شده است . این به طور کلی موردی در طول حل مساله پیچیده و همچنین زمانی است که عمل باید به دقت برای دستیابی به عملکرد مناسب کنترل شود .
اصطلاح توجه انتخابی به جنبه ای از توجه باز می گردد که بسیار مربوط به تمرکز است . انتخاب فرایندی است که در آن برخی از عناصر اطلاعاتی اولویت بیش از دیگر موارد دارد . هنگامی که ما به رادیو برای یک آهنگ خاص گوش می دهیم ، ما تَوجه انتخابی را از خود نشان می دهیم . انتخاب همیشه نسبت به یک قاب زمانی- مکانی مرجع رخ می دهد . حتی اگر ما اساس اولویت دار برای انتخاب نداشته باشیم ، توجه ما با حوادثی در قاب محیطی هدایت می شود . اگر در هنگام رانندگی ما می بینیم یک ماشین پلیس با نور چشمک زن در یک فاصله از ما قرار دارد ، توجه ما به احتمال زیاد به به موقعیت فضایی آن محرک کشیده می شود.
در واقع، تَوجه همیشه مساله است که در میان بسیاری از فرآیندها و محرک های بالقوه تقسیم می شود . نوجوانی که تکالیفش را در حال تماشای تلویزیون انجام می دهد , درگیر شدن در تَوجه تقسیم شده است . تحقیقات تشخیص سیگنال تلاش بسیاری را برای برقراری ارتباط بین سیگنال و سر و صدا ، و همچنین در میان منابع چندگانه اطلاعات اختصاص داده است . همان طور که بعدا بحث خواهد شد ، بحث در مورد این متمرکز است که آیا توجه به منابع متعدد در یک زمان ممکن است . تَوجه تقسیم شده به دلیل تداخل ایجاد شده توسط محرک رقابت کننده دشوار است . هر چند که شواهد نشان می دهد که در حال حاضر افراد برخی از ظرفیت های تَوجه تقسیم شده به طور همزمان دارند و این ظرفیت نسبتا محدود است . زمانی که تعداد منابع اطلاعاتی همزمان افزایش یابد ، عملکرد توجه به صورت قابل توجهی کاهش می یابد , زمانی که الزامات کار به صورت جدی مطرح باشد . کیفیت عملکرد در وظایف چندگانه به طور همزمان بستگی به این دارد که چگونه وظایف خودکار عمل می کنند . برای مثال ، برخی تایپیست ها قادر به صحبت و یا انجام دیگر فعالیت ها در جریات تایپ کردن هستند . در چنین مواردی ، قابلیت تایپ کردن بسیار “خودکار” است , به این معنی که آن را اغلب می توان با آگاهی آشکار و آگاهی محدود و با تقاضای کمی در منابع شناختی نسبت به الزامات برای جنبه های حسی ، ادراکی ، و حرکتی کار انجام داد . تمایز بین فرآیندهای اتوماتیک و کنترل شده موضوع تحقیقات بسیاری از اواخر دهه ۱۹۷۰ بوده است.
اصطلاح توجه مستمر به این واقعیت اشاره دارد که کارکرد توجه به عنوان یک تابع از ویژگی های زمانی کار متفاوت می باشد . وقتی یک کار نیازمند توجه مستمر بیش از یک زمان نسبتا طولانی است ، گفته شده که توجه پایدار نیاز می باشد . عملکرد یک کار طولانی تابع الزامات پردازش های اضافی بر روی سیستم است . توجه مستمر ممکن است یک فرد را به دلایل بسیار متفاوت نسبت به وظایف کوتاه مدت تحت فشار قرار دهد که نیاز به تشخیص یک محرک در میان بسیاری از عوامل حواس پرتی دارد . برخی از انواع توجهات مستمر بالا نیاز به سطح بالایی از هوشیاری همراه با چند پاسخ دارد . به عنوان مثال ، یک نگهبان ساختمان ممکن است تمام شب را صرف تماشای برای مزاحمان کند ، اگر چه ممکن است کسی مزاحم نشود . توجه به چنین رویدادهایی با فرکانس پایین دارای الزامات پردازش های مختلف پاسخ به سوی حوادثی با فرکانس بالا در مدت زمان کوتاه هستند . نگهبان با یک سری از عوامل زمانی مانند سطح پایدار انگیزه ، خستگی و کسالت مواجه می شود .
برخی از انواع توجهات بسیار پرزحمت تر از دیگر موارد هستند . به طور کلی، کارهایی که نیاز به پردازش کنترل شده دارند, نیاز به تلاش بیشتر دارند . برخی وظایف نیز متناسب تر برای آگاهی هشیارانه می باشند . علاوه بر این ، کارهای پرزحمت بر ظرفیت برای انجام وظایف چندگانه تاثیر می گذارد . این حتی در مورد فعالیت بدنی شدید آشکار است . گوش دادن به رادیو در حال پرداختن به ورزش بدنی معمولی مثل پیاده روی دشوار نیست . با این حال ، حفظ کانون توجه در هنگام فعالیت بدنی شدید به طور فزاینده دشوار است . در چنین مواقعی ، مردم به طور فزاینده به دنبال اگاهی از سیگنال های خروجی بدن هستند ( به عنوان مثال ، تپش و ضربان قلب ) ، به طوری که توجه مداوم به دیگر اطلاعات غیر ممکن می شود . چنین اثرات تداخلی با توجه به خواسته های پرزحمت آشکار در کارهای روان شناسی عصبی ظریف تر اشکار می شوند که نیاز به کارایی پویا همراه با یک فعالیت ثانویه ( به عنوان مثال ، تولید کلمه) دارد.
توجه به طور معمول یک فرایندی است که فرد را آماده برای تَجربه بهینه حسی ، تجزیه و تحلیل و یکپارچه سازی می کند . با این حال , عوامل مبتنی بر پاسخ نقش مهمی در تسلط بر فرآیندهای تَوجه دیگر که مورد بحث قرار گرفته اند , بازی می کنند . معمولا ، انتخاب همراه با تَوجه به خواسته پاسخ رخ می دهد . در هنگام مواجهه با جایگزین های پاسخ های متعدد ، ما رفتار خود را برای به دست آوردن اطلاعات برای کسب بهترین نتیجه هدایت می کنیم . اگر چه انتخاب حسی ممکن است توسط ویژگی های محرک که حواس ما را بمباران میکند رخ دهد ، ولی آن بیشتر محصول یک عمل معطوف به هدف و برنامه ریزی شده است . اراده همواره یک ساختار بحث برانگیز بوده است ، به طوری که معمولا بی میلی برای استفاده از مفاهیمی مانند تَوجه داوطلبانه وجود دارد . با این حال روشن است که در بسیاری از موارد ، رفتار تَوجه امیز به عنوان بخشی از نیت برای عمل تولید می شود.
انسان ها اغلب تعداد زیادی از گزینه های پاسخ پنهان را تولید می کنند که آنها را هم آشکارا و یا از طریق عملیات شناختی پنهانی تست می کنند . این نیات پاسخ بر ارزش ایجاد شده در برخی محرکهای خاص و به نوبه خود بر جهت تَوجه تاثیر می گذارند . عمل جستجو به نوبه خود یک رفتار عمدی است.