وقتی شما یکی از عزیزان خود را از دست می دهید، احساس درد و داغدیدگی یا اندوه یک امر طبیعی است. واکنش داغدیدگی نوعی پاسخ طبیعی است، و بیشتر افراد آن را تجربه میکنند. اما وقتی سوگواری همه ابعاد زندگی شما را دربرمی گیرد و شما دچار احساس یأس و پوچی می شوید، در آن زمان باید با پزشک خود درباره افسردگی و داغدیدگی صحبت کنید.
سوگ یا داغدیدگی پاسخی طبیعی به مرگ یا فقدان است. واکنش داغدیدگی فرصتی است مناسب برای سوگواری و پشت سر گذاتن غم و اندوه و کسب بهبودی. این فرایند با اذعان فرد سوگوار به غم و اندوه خویش، کسب حمایت و پشتیبانی، و زمان دادن به خود برای کاهش غم و اندوه به بهبود شخص داغدیده کمک می نماید.
سالیانه، بین ۵ تا ۹ درصد مردم در سوگ یکی اعضای نزدیک خانواده خود مینشینند. اما فقط این شکل از فقدان نیست که می تواند موجب بروز داغدیدگی و غم شود. مردم در فقدان های دیگری از قبیل موارد زیر نیز دچار احساس شکنندگی می شوند:
درحالیکه همه ما شکست و داغدیدگی را در مقاطعی از زندگی خود تجربه می کنیم، هر یک از ما در مقابله با این احساسات راهکار منحصربه فردی داریم.
افرادی وجود دارند که از مهارتهای مقابله ای سالمی برخوردار هستند. آنها میتوانند داغدیدگی را تجربه کنند ولی مسئولیتهای روزمره خود را هرگز از نظر دور نکنند. روند داغدیدگی برای یک شخص فرصتی برای عزاداری مناسب بخاطر یک فقدان و سپس بهبودی است. این روند با شناخت واکنش داغدیدگی، زمان دادن به آن و به دست آوردن حمایت و پشتیبانی تسکین پیدا می کند.
به هرحال، برخی از افراد فاقد مکانیزم های مقابلهای و حمایتی مورد نیاز می باشند. در واقع چنین کمبودهایی در واکنش داغدیدگی اختلال ایجاد می کنند.
مراحل خاصی برای داغدیدگی وجود دارد. این مراحل انعکاس واکنشهای طبیعی افراد در تلاش برای کنار آمدن با تجربه فقدان هستند. یک قسمت مهم روند شفایافتن، تجربه و پذیرش احساساتی است که در نتیجه یک فقدان به وجود می آیند. مراحل معمولی داغدیدگی که افراد از آنها عبور میکنند در ادامه آمده است:
انکار، بی حسی و شوک: بیحسی یک واکنش عادی به یک مرگ یا فقدان است و هرگز نباید آنرا با “بیتفاوتی” اشتباه گرفت. این مرحله به حفاظت از فرد در برابر شدت فقدان کمک میکند. در واقع این مرحله وقتی شخص عزادار باید اقداماتی مانند برنامه ریزی برای یک مراسم خاکسپاری، اطلاع رسانی به خویشاوندان یا خواندن اوراق مهم را انجام دهد، میتواند مفید واقع شود. با عبور شخص از این تجربه و شناخت تدریجی اثرات آن، انکار و ناباوری اولیه به مرور محو خواهد شد.
التماس یا چانه زنی: این مرحله از داغدیدگی با افکار همیشگی درباره “چه چیزی می توانست جلوی این اتفاق را بگیرد” مشخص می شود. برخی از افراد دچار وسواس می شوند و مدام به راههای مؤثری برای نجات زندگی یک شخص یا جلوگیری از یک شکست فکر می کنند. اگر این مرحله از داغدیدگی بدون برخورد حل و فصل نشود، فرد ممکن است با این احساسات عذاب وجدان و خشم شدید زندگی کند و در نتیجه روند درمان دچار اختلال شود.
افسردگی: در این مرحله از داغدیدگی، افراد شروع به درک و لمس کردن ماهیت حقیقی مرگ یا فقدان می کنند. علائم شایع افسردگی در این مرحله شامل مشکلات خواب، اشتهای ضعیف، خستگی مفرط، انرژی کم و گریههای دوره ای میشوند. همچنین فرد ممکن است دچار ترحم به خود، احساس تنهایی، انزوا، گم گشتگی و اضطراب شود.
خشم و عصبانیت: این یک مرحله شایع از داغدیدگی است. معمولاً وقتی رخ میدهد که یک فرد احساس درماندگی و ناتوانی می کند. عصبانیت می تواند از یک احساس رها شدن در اثر مرگ یا فقدان ناشی شود. گاهی اوقات، از دست پزشک معالج فرد ازدست رفته یا نسبت به کلیت زندگی، احساس خشم بالایی وجود دارد.
پذیرش: با گذشت زمان، فرد می تواند وارد این مرحله شود و با همه عواطف و احساساتی که جزئی از فقدان یا مرگ هستند، کنار بیاید. ترکیب شدن فقدان با تجارب دیگر در زندگی فرد می تواند آغازی برای بهبودی باشد.
شخص ممکن است در سرتاسر زندگی خود، به مراحل قبلی داغدیدگی مانند افسردگی و عصبانیت برگردد. چون هیچ قانون یا زمان مشخصی برای این مراحل وجود ندارد، روند بهبودی در هر شخص شکل منحصر به فردی دارد.
عواملی وجود دارند که می توانند روند بهبودی پس از یک مرگ یا فقدان را سد کرده یا سرعت آن را کاهش دهند. آنها عبارتند از:
تدابیری برای کمک به بهبود داغدیدگی در ادامه آمده است:
اگر داغدیدگی ادامه پیدا کند و موجب افسردگی درازمدت و عمیقی همراه با علائم جسمانی از قبیل اختلالات خواب، از دست دادن اشتها، کاهش وزن و حتی افکار خودکشی را به وجود آورد، احتمالاً فرد دچار عارضه ای به نام عارضه داغدیدگی شده است و باید هرچه سریع تر به پزشک خود مراجعه نماید.
گاهی اوقات، افسردگی اساسی می تواند همراه با احساسات افسردگی طبیعی موجود در مراحل داغدیدگی، بروز کند. درحالیکه افسردگی ناشی از فرایند داغدیدگی احتمالاً پس از چند ماه مرتفع می شود، افسردگی اساسی جزو اختلالات روانپزشکی بوده و متمایز از داغدیدگی است و می تواند در هر زمانی رخ بدهد (حتی بلافاصله پس از مرگ یا فقدان یکی از عزیزان)، و لذا مستلزم درمان حرفه ای است.
ترجمه شده از وبسایت: www.webmd.com