زندگی با دردهای مزمن یا طولانی مدت، بار عظیمی است. اما هنگامی که شما افسردگی و دردهای مزمن را تواماً دارید، این بار سنگین تر نیز خواهد شد.
افسردگی درد بزرگی است که مقابله با مشکلات زندگی روزمره را دشوارتر می سازد. خوشبختانه دردهای مزمن و افسردگی لزوما همراه یکدیگر وجود ندارند. داروهای مؤثر و روان درمانی می توانند به تسکین افسردگی کمک نموده و تحمل دردهای مزمن را راحتتر سازند.
منظور از دردهای مزمن دردهایی هستند که بسیار طولانی تر از زمان مورد انتظار برای مشکل و یا آسیب اصلی به طول می انجامد. هنگامی که دردی مزمن شود، بدن به طرق مختلفی واکنش نشان می دهد. دردهای مزمن ممکن است از طریق ناهنجاری هایی در هورمون های مغز، انرژی پایین، اختلالات خلقی، دردهای عضلانی، اختلال در عملکرد جسمی و روانی مشخص شوند. دردهای مزمن به دلیل تغییرات عصبی – شیمیایی افزایش دهنده ی حساسیت بدن نسبت به درد رو به وخامت می گذارند. به همین دلیل درد سایر بخش های بدن فرد را نیز درگیر می کند.
دردهای مزمن ممکن است مانع خواب راحت فرد شده و باعث شوند تا شخص بارها در طی شب از خواب بیدار شود. این کمبود خواب به نوبه ی خود منجر به خستگی و بهره وری پایین در طی روز خواهد شد. همچنین درد مداوم موجب ناراحتی های بیشتری شده و تعامل با دیگران را دشوار می سازد. در صورتیکه فردی مجبور به مراقبت از کودکان و یا کار تمام وقت باشد، وجود درد مزمن ممکن است زندگی وی را بسیار طاقت فرسا نماید. وجود چنین احساسات طاقت فرسایی در افرادی که هیچ امیدی برای رهایی از درد ندارند می تواند منجر به بروزکج خلقی، افسردگی، و حتی خودکشی شود.
اگر شما دچار دردهای مزمن و افسردگی هستید، در شرایط پیچیدهای قرار دارید. افسردگی یکی از شایع ترین مسائل روانی افراد مبتلا به دردهای مزمن می باشد، و اغلب وضعیت و درمان بیماری فرد را پیچیده تر می سازد. این آمارها را در نظر بگیرید:
از آنجاییکه افسردگی در بیماران مبتلا به درد مزمن غالباً بدون تشخیص می ماند، معمولاً تحت درمان قرار نمی گیرد. علائم و شکایات مربوط به درد محور اغلب شکایات بیماران را تشکیل می دهند. نتیجه وجود چنین شرایطی عبارتست از افسردگی – همراه با اختلالات خواب، بی اشتهایی، فقدان انرژی و کاهش فعالیت فیزیکی، که وجود خود این عوامل موجب وخامت دردهای مزمن می شود.
وجود درد موجب تحریک نوعی پاسخ عاطفی در تمامی انسان ها می شود. همزمان با تجربه ی درد، ممکن است فرد اضطراب، تحریک پذیری و بی قراری را نیز تجربه نماید. وجود چنین احساساتی در مواقع آسیب دیدگی و جراحت بسیار طبیعی است. به طور معمول، با کاهش درد ، این واکنش های هیجانی نیز از بین می روند.
اما مبتلایان به درد مزمن، دائماً احساس تنش و استرس دارند. به مرور زمان، وجود چنین تنش های مداومی به مشکلات عاطفی مختلفی در رابطه با افسردگی منجر می شود. برخی از مشکلات افراد مبتلا به دردهای مزمن و افسردگی عبارتنداز:
همپوشی میان افسردگی و دردهای مزمن را می توان با استفاده از زیست شناسی توضیح داد. افسردگی و دردهای مزمن در تعدادی از انتقال دهنده های عصبی مشابه اند – منظور از انتقال دهنده های عصبی، مواد شیمیایی مغز می باشد که نقش ارسال پیام میان اعصاب را به عهده دارند. همچنین افسردگی و دردهای مزمن در برخی از مسیرهای عصبی نیز مشترک اند.
از طرفی دردهای مزمن با تاثیر بر زندگی فرد در ایجاد افسردگی نقش دارند. دردهای مزمن می توانند فقدان های بسیاری از قبیل ناتوانی در انجام تمرینات ورزشی، فقدان خواب، از دست رفتن شبکه اجتماعی و روابط دوستانه و حتی از دست دادن شغل و درآمد را بر زندگی فرد تحمیل نمایند. خود این فقدان ها نیز می توانند منجر به افسردگی گردند.
در ادامه، افسردگی موجب تشدید درد و کاهش مهارتهای مقابله ای می شود. به عنوان مثال فردی که عادت داشته تا در مواقع پر استرس به ورزش و فعالیت بپردازد، پس از ابتلا به دردهای مزمن دیگر قادر نخواهد بود تا به این شیوه به تنش ها واکنش نشان دهد.
تحقیقات افراد مبتلا به دردهای مزمن و افسردگی را با افراد مبتلا به دردهای مزمن مورد مقایسه قرار داده اند. کسانی که همزمان از افسردگی و دردهای مزمن رنج می برند موارد زیر را گزارش نموده اند:
از آنجاییکه دردهای مزمن و افسردگی بسیار در هم تنیده اند، اغلب همزمان با یکدیگر درمان می شوند. در واقع، برخی داروها می توانند هر دو بیماری دردهای مزمن و افسردگی را بهبود بخشند.
دردهای مزمن و افسردگی می توانند کلیت زندگی شخص را تحت تاثیر قرار دهند. در نتیجه، یک رویکرد درمانی ایده آل تمامی حوزه های زندگی متاثر از دردهای مزمن و افسردگی را مورد بررسی قرار می دهد.
به دلیل ارتباط میان دردهای مزمن و افسردگی، منطقی است که درمان این دو بیماری با یکدیگر همپوشی داشته باشد.
به دلیل اینکه دردهای مزمن و افسردگی اعصاب و انتقال دهنده های عصبی مشابهی را درگیر می کنند، داروهای ضد افسردگی جهت درمان هر دوی آنها مورداستفاده قرار می گیرند. داروهای ضدافسردگی به منظور کاهش ادراک درد بر روی مغز اثر می گذارند.
شواهد فراوانی درباره اثربخشی داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای مانند الاویل و دوکسپین وجود دارد. با این حال، به دلیل عوارض جانبی آنها، استفاده از آنها محدود است. از سوی دیگر، به نظر می رسد که ضدافسردگی های جدیدتر موسوم به مهارکننده های بازجذب سروتونین و نوراپی نفرین ( از قبیل سیمبالتا، افکسور)، عوارض جانبی کمتر و تاثیرگذاری بهتری دارند.
بسیاری از افراد مبتلا به دردهای مزمن از ورزش کردن اجتناب می کنند. اما در این صورت، بدن پسرفت کرده و خطر ابتلا به آسیب دیدگی و درد افزایش می یابد. می توانید برای طراحی بهترین برنامه ورزشی که برایتان بی خطر و موثر باشد با یک پزشک مشورت کنید.
همچنین، ورزش با آزاد سازی انواعی از مواد شیمیایی در مغز اثری مشابه با داروهای ضد افسردگی دارد.
دردهای مزمن توانایی فرد برای زندگی، کار و بازی را متاثر می سازند. این امر میتواند خودپنداره شما را در جهت منفی تغییر دهد – به عنوان مثال ممکن است شما احساس نمایید که قربانی درد و افسردگی شده اید.
در دست گرفتن کنترل زندگیتان امر بسیار مهمی است. همکاری با متخصصانی در حوزهی سلامت که از تلقی نمودن شما به عنوان فردی قربانی و درمانده خودداری نموده و در عوض شما را به عنوان فردی سالم و در عین حال مبتلا به درد میدانند اهمیت بسزایی دارد.
تحقیقات به وضوح نشان می دهند که برای بسیاری از مردم، انواع خاصی از آموزش های روانی می توانند در بهبود دردهای مزمن مفید واقع شوند.
درمان شناختی یکی از همین رویکردها است. در درمان شناختی، فرد توجه به “افکار خودکار” منفی مربوط به تجربه ی دردهای مزمن را یاد می گیرد. این افکار معمولاً تحریف واقعیت های موجود هستند. درمان شناختی به فرد می آموزد که چگونه الگوهای فکری خودش را تغییر داده و تجربه ی درد را بهبود بخشد.
درمان شناختی درمان اثبات شده برای افسردگی است و می تواند علائم اضطراب را در افراد مبتلا به دردهای مزمن کاهش دهد.
بهترین راه برای دستیابی به مدیریت دردهای مزمن همکاری با یک پزشک متخصص در حوزه ی درد و یا حتی پزشک خانوادگی تان برای ایجاد یک برنامه درمانی است. هنگامی که دردهای مزمن و افسردگی همزمان با یکدیگر وجود داشته باشند، نیاز به همکاری با یک پزشک به مراتب بیشتر نیز خواهد شد.
به پزشکتان بگویید که می خواهید بر دردهای مزمن و افسردگی خود کنترل داشته باشید. حین طرح ریزی برنامه درمانی، به یاد داشته باشید که یک برنامه ی مدیریتی ایده آل برنامه ایست چند بعدی؛ بدین معنا که بتواند تمامی عرصه های زندگی متاثر از درد را تحت پوشش قرار دهد.
با استفاده از منابع حمایتی موجود مانند انجمن های درد مزمن و گروه های شناخت درمانی توانمندی های خود را افزایش دهید. تا کسب کنترل بر روی درد و افسردگی و دستیابی به زندگی ثمربخش و مفید و همچنین کسب توانایی پرداختن به فعالیت های لذتبخش، همچنان به برنامه درمانی خود متعهد بمانید.
یافتن یک درمانگر شناختی باتجربه در درمان دردهای مزمن نیز می تواند مفید واقع شود.
ترجمه شده از وبسایت: www.webmd.com