اسباب و ابزار تعلیم و تربیت
تمامی مواردی را دیده ایم که: یک خردسال غیرقابل کنترل یک مشت شن را در پارک پرت می کند، یک بچه ی سه ساله ی نق نقو در سوپرمارکت آب نبات می خواهد، یک بچه ی هفت ساله ی گستاخ در رستوران فریاد می کشد که «تو نمی تونی من رو مجبور کنی!»
و ما به پدر و مادرهاشون گفتیم که اگر بچه ی ما بود نمی ذاشتیم همچین اداهایی توی پارک در بیاره و یا در رستوران شام همه رو مختل کند.
اما بعد برای شما هم اتفاق می افتد: یک انفجار بزرگ شما را غافلگیر می کند. و حالا دیگر شما هم جزو والدین هستید – کسی که باید حل کند تا چه کار را انجام دهد. حقیقت آن است که هر کودکی در هر سنی چالش های تعلیم و تربیت را با خود می آورد. و این به ما بستگی دارد که چگونه با آنها مقابله کنیم.
چرا تربیت چنین معمای غیرقابل حلی است؟ انگار که در یک طناب بسته شده ای. از یک طرف خطر آسان گیری – هیچ کس نمی خواهد یک بچه ی لوس و نیز بار بیاورد. از طرف دیگر ترس از کنترل زیاد – کمی دوست داره پدر سالار باشد و یه بچه ی بزدل عبوس بزرگ کنه؟
آنچه که ما نیاز داریم یک حد وسط راحت است، در اینجا قوانین پایه ی که خیلی از کارشناسان در مورد آن اتفاق نظر دارند را می خوانیم:
مواردی که در ادامه ذکر شده اند همیشه ضمانت شده نیستند که اثر کنند، و هیج کدامشان برای تمامی والدین و بچه ها مناسب نیستند. اما گزینه هایی را در دسترس قرار می دهند و آنچه والدین نیاز ندارند که از حقه های شخصی خودشان انتخاب کنند را ارائه می دهند.
چگونه اثر می کند: ساده است که تعجب کنید که بارها و بارها تسلیم شده و نوزادتان را بلند می کنید. آیا وقت ایجاد قدری محدودیت است؟ خیر.
پاسخگویی به نیازهای نوزادتان او را لوس و ننر بار نمی آورد غیرممکن است که افراط باشد و لوس بشود.
برعکس آن صحیح است: شما با ابزار فراوان عشق و توجه او را یک فرد خوش رفتار و خوب خواهد کرد. اعتماد نوزادتان به والدین رشد خواهد کرد و آن را می داند که هر زمان شما نیازهایش را رفع خواهد کرد.
این اعتماد در دراز مدت به معنای امنیت بیشتر و اضطراب کمتر است. اینکه شما نیازهایش را جدی خواهید گرفت. اعتماد به شما پیدا خواهد کرد و موقع تنظیم مرزها و پیاده کردن قوانین می داند که شما حتی وقتی تصحیح می کنیدش، دوستش دارید.
کاربرد در زندگی واقعی: اگرچه نیم ساعت قبل نوزاد ۴ ماهه تان را شیر داده باشید باز هم گریه می کند.
مادر شوهرتان می گوید بگذار همین طور گریه کند. اشتباه محض است. کارشناسان می گویند: گریه کردن او یعنی که چیزی نیاز دارد حتی اگر شما متوجه نشوید که چیستو
کمی بغلش کنید و راه بروید، لالایی بخوانید. او باید بداند که همیشه برایش هستید حتی اگر تمام موضوع فقط این بوده که بغل شود.
چگونه اثر می کند: مثل بقیه، بچه ها از انجام دادن می آموزند. وقتی که نوزادتان کاسه نخودچی را از روی سینی می اندازد، فقط از روی کنجکاوی می خواهد بداند چه چیزرخ خواهد داد نه این که شما را ناراحت کند و نه این که آشپزخانه ی تمیز شما را کثیف کند.
نباید فقط نظاره گر اشتباهات او باشید. و شما مسلماً نباید وقتی کار خطرناکی انجام می دهد فقط نگاه کنید. یا وسیله را از او بگیرید و یا او را از آن دور کنید و یک جایگزین ایمن به او بدهید که کمتر خرابی به بار دهد. جایگزین کردن از خرابکاری جلوگیری می کند.
حتماً همه چیز را به او توضیح دهید حتی اگر درست حرف هایتان را نفهمد. شما یک درس تربیتی اساسی می دهید که بعضی رفتارها قابل قبول نیستند، و به او هنگام ضرورت مجدداً فرمان می دهید.
کاربرد در زندگی واقعی: فرزند ۸ ماهه تان گردنبند مورد علاقه تان را بر می دارد و مهره های آن را می جود. به جای آنکه بگذارید که به کارش ادامه دهد یا آن را از دست هایش بکشید. فقط آن از گردنتان در بیاورید و دور از دسترس او بگذارید و به سادگی توضیح دهید که جواهرات برای جویدن نیستند هر یک حلقه ی دندان درآوردن یا هر اسباب بازی جویدنی دیگر به او بدهید و بگویید اینو بجوی اشکالی ندارد.
چگونه اثر می کند: این یکی ساده است: وقتی که شکل رفتارش خوشتان می آید به او بگویید نه وقتی که کار اشتباهی از او سر می زند. کمی زمان می برد تا عادت کنید که به رفتار خوب پاداش دهید به جای آنکه رفتار اشتباه او باعث تنبیه شود. در آخر مؤثرتر است.
کاربرد در زندگی واقعی: وقت چرت زدن است، یک زمان بالقوه برای جدل با خردسال گاهی لجبازتان. موقعیت را با تشویق چند گام هدایت کنید: «عالیه که وقتی ازت خواستم بازی کردن رو متوقف کردی یعنی وقت بیشتر داریم که قصه بخونیم. اگر همین الآن دراز بکش، حتی شاید بشه که دو تا قصه بخونیم.»
تشویق را برای هر اعلامی که در عادات چرت زدن دارد ادامه دهید و آن را با یک پاداش مثل قصه یا لالایی ارزشمند سازید.
چگونه اثر می کند: محققان چیزی می دانند که والدین سردر نمی آورند: بچه ها به دنیا آمدند تا کمک کننده و همکاری کننده باشند. تمام کاری که ما به عنوان والدین باید انجام دهیم آن است که از این تمایل طبیعی سود ببریم.
بچه ها ذاتاً این گونه هستند که همکاری کنند. زمان های زیادی هست که ما والدین متوجه این موضوع نمی شویم زیرا که ما از فرزندانمان انتظار نداریم که کمک کننده باشد.
فرزندتان را در وظایف روزانه ی خانه درگیر کنید تا یاد بگیرد همه با هم کار می کنند. والدین دنبال کارهایی باشند که بچه ها می توانند انجام دهند، چه شستن سبزیجات است، چه غذا دادن به حیوان خانگی تفکیک رخت چرک ها.
شما به فرزندتان می آموزید که کمک کننده باشد، که یکی از مهمترین مهارت هاست. زمان پیدا کرده ایم و دوباره مردمی که از نظر ذهنی سالم هستند، همان هایی هستند که یاد گرفته اند به دیگران خدمت کنند. در حالی که ممکن است مانند یک راهبرد تربیتی به نظر نرسد، فقط صبر کنید: اگر به فرزندتان آموخته اید که همکاری کند، هر زمان که نیاز داشته باشید از این کیفیت بهره مند شوید. مثلاً کاری به فرزندتان بدهید تا موقعیت احتمالی طغیان کردن او فراموش شود.
مثلاً فرزند در صندلی ماشین نمی نشیند. برای همین او را مسئول بستن کمربند بکنید. که مطمئن شود قبل از حرکت همه کمربندهایشان را بسته اند. جدل بر سر صندلی ماشین به اتمام رسید.
کاربرد در زندگی واقعی: راهروهای یک هایپرمارکت را در نظر بگیرد. وقتی فرزندتان طفره می رود تا از سبد بیرون بیاید. یک بسته کشمش بردارید و بگویید من باید برای خودمان خوراکی بگیرم که بخوریم، می شه کمکم کنی بعد بسته را به او دهید و بگذارید آن را در سبد پشت خودش نگه دارد. می توانید از او بخواهید که نگاه کند و ببینید در کدام قفسه خوراکی مورد علاقه تان قرار دارد.
چگونه اثر می کند: به مثال کاسه ی نخودچی برگردیم، بین نوزادی که از روی بازی کاسه اش را روی زمین می اندازد و خردسالی که می دارند این کار خرابکاری به وجود می آورد و پدر و مادر باید آن را تمیز کنند تفاوت وجود دارد.
نقطه ی عطف آن است که فرزندتان می داند کاری می کند که نباید انجام دهد. (معمولاً در حدود یکسالگی) وقتی که چشمانش برق می زند و بعد نخودچی ها را روی زمین می ریزد. شما می فهمید که باید کاری بکنید. کاری که می کنید ان است شروع کنید که مفهوم مسئولیت پذیری کارش را به او بیاموزید.
کاربرد در زندگی واقعی: خردسالتان دور و بر صندلی اش را به گند کشیده است. وقتی که غذایش تمام شد او را روی زمین بگذارید، و بخواهید که نخودها را برای «کمک کردن» جمع کند. درباره ی آنچه انجام می دهید با او حرف بزنید. «خب اینجا حسابی کثیف شده با نخودها بیا این ها را تمیز کنیم.»
چگونه اثر می کند: رمز اینکه خردسالتان کار درست را انجام دهد آن است که اشتباه کردن را متوقف کند. به همین سادگی است که شما طوری ارتباط برقرار کنید بفهمد. والدین خود را مثل خردسالان کنند و تا می توانند سادهی ساده صحبت کنند.
راهبرد ارتباطی با نام قانون صنعت خود موجود است. زیرا شما اساساً مثل یک صندوق دار عمل کنید. سفارش را تکرار می کنید، قیمت را می گویید. از عبارات کوتاه با تکرارها، حالات و احساسات مکرر استفاده می کنید تا به کودک نشان دهید که شما می فهمید چه در سرش می گذرد.
کاربرد در زندگی واقعی: خردسالتان کامیون اسباب بازی را از دست دوستش می قاپد. به جای اینکه بگویید در اتاقش بماند یا سعی کنید توضیح دهید کاری که انجام داده اشتباه است. (راهبردهایی که او را با نزاکت می کنند) . چند دقیقه آنچه به نظر می رسد در سرش می گذرد را بلند بگویید و اینکه می دانید احساس او چیست را به زبان بیاورید: «تو کامیون را می خواهی»
اعتبار دادن به احساسات فرزند به او کمک می کند که آرام شود، و وقتی که به اندازه ی کافی آرام شد، پیام تربیتی را به او تحویل دهید. اما مجدداً به شکل ساده و بچه گانه آن را اظهار کنید: «نقاپیدن، نقاپیدن، نوبت ماکس است.» نکته: ابتدا مسخره به نظر می رسد، اما اثر خواهد کرد.
چگونه اثر می کند : کودکان نو پا از کوره در می روند زیرا قدرت مدیریت احساساتشان را ندارند، از کوره در رفتن ها یک موضوع تربیتی نیستند، مسئله مدیریت خشم است. این مسئله به این علت رخ می دهد که کودکان به خواسته شان نرسیده اند و عصبانی هستند.
قدم اول در این موقعیت آن است که بگذارید کودک هر طور که بهتر است آرام شود. اگر بغل کردن و دلداری آرامش می کند که آن را امتحان کنید ولی اگر لمس کردن دوباره باعث پرخاش او می گردد. به او فضا بدهید تا از راه خود آرام شود.
سعی نکنید تا هنوز حالش سرجا نیامده با او راجع آن چه که رخ داده است صحبت کنید، اما وقتی وضعیت آرام شد، نگذارید تا این آرامش مانع شما شود که آنچه به وقوع پیوسته را نادیده بگیرید. در عوض، همه چیز را مرور کنید و به صحنه ی ماجرا رجوع کنید: وقت آن است که اشتباهات را اصلاح کرد.
کار در زندگی واقعی: فرض کنید که خردسال لباسش را به تن نمی کند و آنها را گوشه ای انداخته و دور اتاق به بازی با ماشین هایش مشغول می شود. این بار که این مسئله رخ داد به نرمی اما قاطعانه به او بگویید که وقت آن رسیده که اسباب بازی هایش را جمع کند.
اگر به نظر می رسد که نمی تواند، وظایف را تقسیم کنید. یک طرف را خودتان جمع کنید و او نیز هم زمان طرف دیگر را مرتب کند. تا وقتی که کارش را به پایان می رساند همان جا بمانید.
اگر از این کار سربار زد و پرخاشگری راه انداخت، چرخه دوباره تکرار گردد. اما این بار بیش تر صبر کنید تا آرام شود و مطمئن شوید که منظورتان را کاملاً متوجه شده و اسباب بازی ها را جمع می کند.
چگونه اثر می کند: «نه» یکی از ابتدایی ترین کلماتی است که بچه ها به زبان می آورند و رایج ترین کلمه ی کاربردی آنهاست. همان طور که والدین با خبرند این «نه» های فراوان کمی خسته کننده است.
ممکن است عجیب به نظر برسد، اما یکی از راههای جلوگیری از «نه های بی پایان» آن است که وقتی کودک آن را بیان می کند او را جدی بگیریم. می دانید که همه ی ما این میل را داریم تا خودمان را تکرار کنیم مخصوصاً وقتی که فکر نمی کنیم اطرافیان به ما گوش می سپارند.
کاربرد در زندگی واقعی: فرض کنید خردسالتان پوشکش را کثیف کرده است، اما دور اتاق می گردد و نمی خواهد که آن را تعوض کنید. در ابتدا با این گام آغاز کنید که از او درخواست کنید اگر می خواهد پوشکش را عوض کنید و اگر گفت نه، بگویید مشکی نیست و بگذارید همان طور بماند.» پنج دقیقه صبر کردن کافی است تا دوباره گفته ی خود را تکرار کنید، احیاناً اگر باز هم نه شنیدید مجدداً صبر کنید. معمولاً بار سوم که بگویید نه گفتن به پایان می رسد و بله را از می گیرید.
این را بدانید که نه گفتن با خود باری بر دوش می کشد که کودک را از گفتن خودکار آن متوقف می کند. هر چه بیش تر به «نه» احترام بگذارید، کمتر استفاده خواهد شد.
چگونه اثر می کند: یکی از بهترین تاکتیک های تربیتی استفاده از زمانی برای خروج است که در عین حال بحث برانگیز می باشد. بعضی کارشناسان بر این باورند که این خروج ها به خوبی اثر نمی گذارد، تکراری شده و موجب ایجاد احساس شدیدی از تنبیه می گردد (مخصوصاً برای سنین پیش از رفتن به مدرسه). وقتی که می گوییم «به اتاقت برو» به آنها می آموزیم که قدرت در دست ماست، در حالی که می خواهیم بیاموزند که خود را تحت قدرت خود کنترل کنند. برای بعضی از بچه ها این خروج ها ناراحت کننده است که موجب پرخاشگری آنها می گردد، چیزی که می خواهید از آن جلوگیری نمایید. برای اجتناب از این امر، به خروج به عنوان یک فرصت کوتاه برای آرام شدن هر دوی خود تأمل نمایید. (یک دقیقه یا کمتر برای یک کودک دو ساله کافیست. از روش یک دقیقه به ازای هر سال سن تا وقتی که سه ساله می شود استفاده نکنید.
بگذارید متوجه شود که هر دوی شما به زمان نیاز دارید. به او بگویید که «الآن هر دوی ما عصبانی هستیم و باید آرام شویم». قسمتی از فضای خانه را برای مکان آرام سازی فرزندتان اختصاص دهید. (ترجیحاً اتاق کودک نباشد که ارتباط مثبت با آن بایستی برقرار باشد)
به او دستور دهید تا برای یک دقیقه آنجا رود و شما هم به محل خودتان روید.
امکان دیگر: می توانید این تکنیک را با نشستن کنار یک دیگر امتحان کنید. بین زمان های کناره گیری با ایجاد زمان هایی برای با هم بودن تعادل ایجاد کنید. زمان هایی برای بغل های محکم، در آغوش گرفتن و تحسین تا موقعیت هایی که کودک خوش رفتاری کرده است را به نحوی جشن گرفت.
کاربرد در زندگی واقعی: شما گفتید که امشب از دسر خبری نیست و او از کوره در رفته و برای داشتن یک کلوچه حتی بلندتر از شما جیغ می کشد. به او توضیح دهید که مناسب نیست که هر کدام از شما بر سر دیگر داد بزند، بنابراین هر دوی شما نیاز دارید که آرام شوید. او را به مکان آرام سازی اش هدایت کنید (یکی از مادرها اظهار داشته است که رفتن به باغچه ی منزل برای او وفرزندش بسیار مؤثر بوده است.) و سپس نزدیک هم بنشینید. وقتی که آثار خشم ناپدید گشت، توضیح دهید که خوب نیست. آدم برای به دست آوردن آنچه می خواهد پرخاشگری کند و متأسفید که او ناامید شده است (نکته: در آینده اگر شبی رفتارش مناسب بود، او را تحسین کنید که دست از نق زدن برای خوردن دسر برداشته است.)
چگونه اثر می کند: این درش را از معلمان بیاموزید. کودکان به تقویت رفتار مثبت بهتر از تنبیه و سرزنش رفتار منفی جواب می دهند. آنها ساختارها و انتظارات واضح را دوست دارند.
به والدین توصیه می شود که با ایجاد یک سیستم پاداش دهی از این روش بهره مند گردند. این سیستم می تواند تأثیرگذارتر هم بشود کافی است تا قوانین معمول را وارونه کنید. یعنی به جای جایزه دادن برای رفتارهای خوب، در ازای رفتار بد، آن جایزه یا پاداش حذف می گردد.
کاربرد در زندگی واقعی: یک سری چیزها را که فرزندتان دوست دارد تعیین کنید، مثلاً یک بوش آبدار، یک مدادرنگی جدید، کارت صدآفرین، قصه ی شب بیشتر. یک جعبه تهیه کنید. روی یک کاغذ سه صورتک خندان بکشید و درون جعبه یا گلدان بیندازید. اگر کودک قانونشکنی کرد یکی از صورتک ها را خط بزنید و در نتیجه یکی از جایزه ها ناپدید می شود. یک ساعت قبل از خواب آنچه در جعبه یا گلدان باقی مانده است را به او بدهید.
چگونه اثر می کند: ما می خواهیم تا فرزندانمان انتخاب های درستی داشته باشند، تکالیفشان را قبل از تماشای تلویزیون به اتمام برسانند، یا مثلاً داخل پذیرایی توپ بازی نکنند. اما وقتی این گونه عمل نکردند، ما چه کاری از عهده مان ساخته است؟
برای مدیریت رفتارهای مسئله دار، از فرزندتان برای پیدا کردن راه حل کمک بخواهید. مثلاً اگر شب تکالیفش تمام نشد آنها را صبح که زودتر بیدار شود به اتمام برساند. از آنجا که این یک راه حل طولانی مدت عالی نیست. برای آینده برنامه ریزی کنید. می خواهد قبل از بازی کردن آنها را تمام کند، یا که زمان خاصی در بعدازظهر به آنها اختصاص می دهد؟
اگر او جزئی از فرآیند برنامه ریزی باشد، خیلی سخت تر خواهد بود که وانمود کند فراموش کرده است. اما در تقویب محدودیت ها پایدار باشید: اگر برنامه آن است که بعد از شام تکالیفش به اتمام رسیده باشد، بایستی قبل از تلویزیون دیدن آنها را تمام کرده باشد.
کاربرد در زندگی واقعی: فرزند هفت ساله تان با پرتاب کردن توپ یک لامپ را شکسته است به جای اینکه توبیخ کنید که قرار نبود از اول در این مکان بازی کند، به او بگویید که مسئولیت تعمیر آن را برعهده بگیرد. به او چسب بدهید تا اگر می تواند آن را بچسباند در غیر این صورت در طول روز کارهایی انجام دهد تا بتواند برای خرید یک لامپ جدید هزینه کند.
چگونه اثر می کند: بارها پیش آمده که بلافاصله از گفته ی خود پشیمان شده اید. وقتی که کودکتان با بی احترامی صحبت کرده یا کنایه زده و شما هم جوابش را داده اید دقیقاً این احساس سراغتان آمده است.
یکی از راههای حفظ آرامش خانواده مجدداً انجام دادن است. یک شانس برای فرزندتان (یا خودتان) تا آنچه که می خواهید را به شیوه ی محترمانه تقاضا کنید. وقتی که فرزندتان می گویید بیا دوباره امتحان کنیم می گویید من می خواهم آنچه که گفتی را دوباره بشنوم برایم مهم است اما با احترام با من صحبت کن. بنابراین با یک لحن محترمانه آن را بگود و من از شنیدن آن خوشحال می شوم. یکی از مادران با دخترش یک علامت مخفی دارند که برای مجدداً انجام دادن بدون اینکه مستقیم بگویند آن را استفاده می کنند. وقتی که کودکتان مجدداً آن را اظهار می کند وضعیت را تعدیل می کند. همچنین می آموزد که وقتی مردن آرام باشند بهتر به آنچه می خواهند می رسند.
کاربرد در زندگی واقعی: فرزندتان جیغ می کشد و می گوید ازت متنفرم! دست و پا می زند، شما هم بلافاصله می گویید که «به اتاقت برو» و بعدازظهر خراب می شود.
به جای آن، یک نفس عمیق بکشید و از او بخواهید تا مجدداً بگویید (یا در جمع از نشانه تان استفاده نمایید.) این به کودک این شانس را می دهد که احساسانش را با شیوه ای آرام به جای دارد و بیداد بروز دهد.
می خواهید فرزندتان بداند که نمی خواهید ساکت شود و می توانید خوب و بد را بشنوید. سپس می توانید موضوعی را مطرح سازید. موضوع و مسئله ای که در ابتدا باعث بروز این رفتار پشیمان کننده شده بود.
ترجمه شده از وبسایت: www.babycenter.com